English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3347 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
look after U توجه داشتن به
pay respect to U توجه داشتن به
see after U توجه داشتن به
to drive at U توجه داشتن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
regards U توجه
regarded U توجه
care U توجه
regard U توجه
listlessly U بی توجه
listless U بی توجه
oblivious U بی توجه
inattentive U بی توجه
NB U توجه!
advertency U توجه
advertence U توجه
adverence U توجه
keeps U توجه
keep U توجه
attention to orders U توجه
attentiveness U توجه
attention U توجه
attendances U توجه
attendance U توجه
unresponsive U بی توجه
unconsidered U بی توجه
attentions U توجه
assiduity U توجه
re U با توجه به
mindfulness U توجه
noting U توجه
mindfully U با توجه
heedfulness U توجه
remark U توجه
remarked U توجه
turn to U توجه
notes U توجه
tendance U توجه
re- U با توجه به
heeds U توجه
heeding U توجه
heeded U توجه
heed U توجه
note U توجه
heedfully U با توجه
cares U توجه
remarks U توجه
cared U توجه
remarking U توجه
attention getting U توجه طلب
attention span U فراخنای توجه
span of attention U فراخنای توجه
regarded U رعایت توجه
to be d. to U توجه نکردن به
perpend U توجه کردن
oyez U توجه کنید
considerable U قابل توجه
attention seeking U توجه طلب
tentless U بی توجه بی دقت
at nurse U در توجه دایه
attention deficit U کاستی توجه
regards U رعایت توجه
mark U توجه کردن
safe keeping U حفافت توجه
substantial U قابل توجه
marks U توجه کردن
observingly U از روی توجه
auspices U حسن توجه
to take keep U توجه کردن
self care U توجه از خود
intentness U سرگرمی توجه
hypoprosexia U فقدان توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
remarkable U جالب توجه
eye catcher U چیزجالب توجه
remarkable U قابل توجه
favor U توجه مرحمت
field of attention U میدان توجه
figure on U توجه کردن
attention to orders U توجه کنید
regard U رعایت توجه
auspice U حسن توجه
interests U توجه نظر
interest U توجه نظر
detraction U کاهش توجه
devil may care U بی توجه به مقام
nota bene U توجه شود
nota bene U قابل توجه
to llok U توجه کردن
striking U قابل توجه
cautioned U توجه کنید
caution U اخطار توجه
caution U توجه کنید
get with it <idiom> U توجه کردن
tendency U توجه استعداد
interesting U جالب توجه
engaging U جالب توجه
notables U جالب توجه
inattention U عدم توجه
cautioned U اخطار توجه
cautioning U توجه کنید
unwitting U بی توجه بی هوش
strikingly U قابل توجه
notwithstanding U بدون توجه
wistfully U با دقت و توجه
favors U توجه مرحمت
cautions U اخطار توجه
cautions U توجه کنید
cautioning U اخطار توجه
notable U جالب توجه
tendencies U توجه استعداد
focal point U کانون توجه
as to that <adv.> U با توجه به این
concerning this <adv.> U با توجه به این
for this purpose <adv.> U با توجه به این
hereto <adv.> U با توجه به این
hereunto <adv.> U با توجه به این
on this <adv.> U با توجه به این
favored U توجه مرحمت
favoring U توجه مرحمت
favour U توجه مرحمت
noticeable U قابل توجه
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
pay attention <idiom> U توجه کردن
riding high <idiom> U جالب توجه
noteworthy U قابل توجه
favoured U طرف توجه
favours U توجه مرحمت
favouring U توجه مرحمت
take care of U توجه کردن از
polarities U توجه به قطب
noticing U توجه اطلاع
notices U توجه اطلاع
considerations U توجه مراعات
noticed U توجه اطلاع
attends U توجه کردن
notation U ثبت توجه
notations U ثبت توجه
notice U توجه اطلاع
welfare U توجه کردن
attend U توجه کردن
attending U توجه کردن
inattention U فقدان توجه
wistfulness U توجه دقت
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
to watch over U توجه کردن
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
liberals U جالب توجه
liberal U جالب توجه
yummy U جالب توجه
tent U توجه کردن
tents U توجه کردن
warning U توجه به خط ر ممکن
considerations U توجه تامل
warnings U توجه به خط ر ممکن
consideration U توجه تامل
polarity U توجه به قطب
consideration U توجه مراعات
introversion U توجه بدرون
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
without respect to the result U بدون توجه به نتیجه
under his majesty's patronage U با سرپرستی و توجه اعلیحضرت
to lose interest U جلب توجه نکردن
significant U قابل توجه حاکی از
Recent search history Forum search
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1old stonyface
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com